بزرگترین وبلاگ جوک و مطالب خنده دار - صفحه 25

close
آخرین مطالب
  • تبلیغ شما در اینجا
  • طراحی سایت شخصی
  • طراحی سایت فروشگاهی
  • طراحی سیستم وبلاگدهی
  • سیستم سایت ساز اسلام بلاگ
  • مگا برد - پلتفرم خرید اینترنتی قطعات موبایل مگابرد
  • تحلیل و نمودار سازی فرم های پلاگین گرویتی وردپرس
  • اولین تولید کننده پلاگین های مارکتینگ و سئو کاملا ایرانی
  • اولین پلاگین دیجیتال مارکتینگ وردپرسی
  • برای سفارش تبلیغات کلیک کنید
    برای سفارش تبلیغات کلیک کنید
    برای سفارش تبلیغات کلیک کنید

    آرشیو

    پیوندهای روزانه

    اون چیه که مردها درمیارن زنها می خورن؟

    - اون چیه كه مردها در میارن زنها میخورن؟
    .
    .
    .
    .
    .
    .

    ذهن منحرف ات کجاست؟؟؟
    .
    یک لقمه نون حلاله دیگه!!!

    جوک اعتراض به گرانی

    نویسنده:

    تاریخ: يکشنبه 7 تير 1394 ساعت: 9:49

    تعداد بازديد : 86

    به این پست رای دهید:

    جوک جدید نیمروی دخترها و پسرها!!

    29

    اون چیه که مردها درمیارن زنها می خورن؟
    برای مشاهده ادامه این مطلب کلیک کنید

    نویسنده:

    تاریخ: يکشنبه 7 تير 1394 ساعت: 9:48

    تعداد بازديد : 94

    به این پست رای دهید:

    آی کیوی زنان

    file

    جوک جدید نیمروی دخترها و پسرها!!
    برای مشاهده ادامه این مطلب کلیک کنید

    نویسنده:

    تاریخ: يکشنبه 7 تير 1394 ساعت: 9:48

    تعداد بازديد : 84

    به این پست رای دهید:

    جوک برای عمه ام

    file

    جوک جدید نیمروی دخترها و پسرها!!
    برای مشاهده ادامه این مطلب کلیک کنید

    نویسنده:

    تاریخ: يکشنبه 7 تير 1394 ساعت: 9:48

    تعداد بازديد : 78

    به این پست رای دهید:

    خنده دارترین جوک زن و شوهر

    دیالوگ با حال و خنده دار زن و شوهر:

    ﺯﻥ : ﻧﻤﯽ ﺩﻭﻧﻢ ﭼﺮﺍ ﺍﯾﻨﻘﺪﺭ ﺳﺮﺩﻣﻪ ؟!!!

    ﻣﺮﺩ : ﺧﻮﺏ ﭘﺎﺷﻮ کتتو ﺑﭙﻮﺵ !

    ﺯﻥ : ﺑﺎ ﮐﺖ ﮔﺮﻡ ﻧﻤﯿﺸﻢ
    ﻣﺮﺩ : ﺑﺮﻭ ﺟﻠﻮﯼ ﺑﺨﺎﺭﯼ

    ﺯﻥ : ﺁﺧﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﺳﺮﺩﻩ ﺍﻭﻧﺠﺎ ﻫﻢ ﮔﺮﻡ ﻧﻤﯿﺸﻢ

    ﻣﺮﺩ : ﺑﺮﻭ یه ﭘﺘﻮ ﺑﯿﺎﺭ ﺟﻠﻮﯼ ﺑﺨﺎﺭﯼ ﺑﻨﺪﺍﺯ ﺭﻭ ﺧﻮﺩﺕ

    ﺯﻥ : ﺧﻮﻧﻪ ﭘﺪﺭﻡ ﮐﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﻭﻗﺘﯽ ﺳﺮﺩﻡ میشد ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ ﻣﻨﻮ ﺑﻐﻞ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ ﺗﺎ ﮔﺮﻡ ﻣﯿﺸﺪﻡ
    ﻣﺮﺩ : ﻫﻤﯿﻦ ﻣﻮﻧﺪﻩ که ﺗﺎ ﺁﺧﺮ ﺯمستون ﻣﺎﺩﺭﺗﻮ ﺑﯿﺎﺭﯾﻢ ﺧﻮﻧﻤﻮﻥ !!

    جوک برای عمه ام

    نویسنده:

    تاریخ: يکشنبه 7 تير 1394 ساعت: 9:48

    تعداد بازديد : 83

    به این پست رای دهید:

    درایران...

    یارو عوض کودک درون کودن درون داره که البته کاملا هم بیرونه
    .
    .
    .
    سرعت اینترنت یه جوری شده که شبا 3-4 تا زیرنویس خوب میذارم برا دانلود
    .
    .
    .
    تو ایران همین که قیمت ها بالا نره ، خودش یه نوع تخفیف به حساب میاد !


    .
    .
    .

    داستایوفسکی میگه آدمای خوشبخت همشون شبیه همدیگه هستن
    تنوع تو ما بدبختا هست
    .
    .
    .

    شاید یه روزى بفهمم تو عکساى دسته جمعى دارن به چى میخندن
    ولى هیچوقت نمیتونم بفهمم تو عکساى تکى واسه کى جدى میشن !
    .
    .
    .

    پیام پایتخت 3 به دختران :
    به زودی دختران چینی با مهریه و توقع کم وارد بازار میشه
    حالا هی سخت بگیرید برا ازدواج
    .
    .
    .

    تو کتابخونه یه دخترى هست که توى پیدا کردن کتابهایى که میخواى کمکت میکنه
    بنده خدا انقدر خوش صورته که اینجا هیشکى نمیتونه کتاباشُ پیدا کنه !
    .
    .
    .
    همیشه “مغز” عضو پرکار بدنه تا اینکه سر جلسه امتحان جاشو با “روده بزرگ” عوض می کنه !
    .
    .
    .
    مورد داشتیم یارو تو کانون گرم خانواده ذوب شده !
    .
    .
    .

    یک خاطره ایجاد شد. آیا مایلید آنرا ذخیره کنید؟
    Yes, No, Yes to all, No to all
    .

    خنده دارترین جوک زن و شوهر

    نویسنده:

    تاریخ: يکشنبه 7 تير 1394 ساعت: 9:48

    تعداد بازديد : 83

    به این پست رای دهید:

    برنامه یک هفته ای یک زن(طنز)

    برنامه یک هفته ای یک زن(طنز)

    شنبه

    مرد(در تماس تلفنی قبل از رسیدن به منزل): دارم میام…راستی عزیزم! شام چی داریم؟

    زن: ببین امروز قراره من و نازی با هم بریم «فال قهوه روسی یخ زده» بگیریم. میگن خیلی جالبه، همه چی رو درست میگه به خواهر شوهر نازی گفته «شوهرت واست یه انگشتر می خره» طرف رفته خونه و گفته و پس فرداش شوهره واسش انگشترو خریده. خیلی جالبه نه؟ سر راه یه چیزی از بیرون بگیر بیار!



    یکشنبه

    مرد(در تماس تلفنی از سر کار):…راستی عزیزم! شام چی داریم؟

    زن: ببین امروز قراره من و نازی بریم کلاسهای «روش خود اتکایی بر اعتماد به نفس» ثبت نام کنیم. هم خیلی جالبه هم اثرات خیلی خوبی در زندگی زناشویی داره دوست نازی می گه رفته و اومده از این رو به اون رو شده. طرف داشت ۴۰سالگی رو رد می کرد؛ حالا بعد از اون جلسه روزی ۳تا خواستگار رو رد می کنه… تا برگردم دیر شده، سر راه یه چیزی بگیر بیار!



    دوشنبه

    مرد(در تماس تلفنی از سر کار):…راستی عزیزم! شام چی داریم؟

    زن: ببین امروز قراره من و نازی بریم شوی «ظروف عتیقه». می گن خیلی جالبه. ممکنه طول بکشه. سر راه از بیرون یه چیزی بگیر و بیار!

    سه شنبه

    مرد در حال خروج از خانه: عزیزم! امروز ناهار چی داریم؟

    زن: ببین امروز من و نازی قراره با هم بریم برای لباس مامانم که می خواد برای عروسی خواهر نازی بدوزه دگمه بخریم. تو که می دونی فامیل مامانم اینا چقدر روی دگمه حساسند! ممکنه طول بکشه، سر راه یه چیزی از بیرون بگیر بیار!

    چهارشنبه

    مرد: عزیزم! امروز دیگه یه چیزی درست کن فردا برای ناهار ببرم.

    زن: ببین امروز قراره من و نازی با هم بریم برای کلاس «بدن سازی» و «آموزش ترومپت» ثبت نام کنیم. همسایه نازی رفته میگه خیلی جالبه. همه خانم های با کلاس میان گفتن فقط جای من خالیه. ترومپت هم که میگن خیلی کلاس داره مگه نه؟ ممکنه طول بکشه چون جلسه اوله. سر راه یه چیزی بگیر بیار!

    پنج شنبه

    مرد در حال بازگشت به خانه و در تماس تلفنی: عزیزم! کجایی نیستی خونه؟

    زن: ببین امروز من و نازی اومدیم خونه همسایه خاله نازی که تازه از کانادا اومده. می خوایم شرایط اقامت رو ازش بپرسیم. یه چیزایی تعریف می کنه که واقعا نمیدونم چی بگم…من واقعاً از این زندگی «خسته» شدم! چیه همش مثل کلفت ها کنج خونه کار و کار و کار! به هر حال چون ممکنه طول بکشه یه چیزی از بیرون بگیر!

    جمعه

    مرد: عزیزم! امروز ناهار چی داریم؟

    زن: ببینم تو واقعاً خجالت نمی کشی؟ یعنی من یه روز تعطیل هم حق استراحت ندارم؟ واقعاً نمی دونم به شما مردای ایرونی چی باید گفت! نه! واقعاً این خیلی توقع زیادیه که انتظار داشته باشم فقط هفته ای یه بار شوهرم من رو برای ناهار بیرون ببره؟! واقعا برای خودم و این زندگی متاسفم…اصلا یادم رفت بگم من و نازی قراره امروز بریم دربند هواخوری به یاد دوران دانشجویی کمی درد دل کنیم…آخه چرا من با تو ازدواج کردم؟ کارت سوخت تو بده ببینم! لعنت به این زندگی خسته کننده…این ملیله خانوم همسایه پایینی نازی، ۱۷ روزه که رفته ایتالیا. آخه مگه من دل ندارم؟ پوسیدم کنج این خونه هی بشور، بساب، بپز….آخ حرص خوردم، بینی م داره از فرم می افته. زنگ بزن یه چیزی بیارن بریز تو اون شیکمت…عابر بانکت کجاست؟ مگه همیشه توی جیب کتت نبود؟ اه…

    خنده دارترین جوک زن و شوهر

    نویسنده:

    تاریخ: يکشنبه 7 تير 1394 ساعت: 9:47

    تعداد بازديد : 88

    به این پست رای دهید:

    پسرخوب

    file

    برنامه یک هفته ای یک زن(طنز)
    برای مشاهده ادامه این مطلب کلیک کنید

    نویسنده:

    تاریخ: يکشنبه 7 تير 1394 ساعت: 9:47

    تعداد بازديد : 78

    به این پست رای دهید:

    طنز؛ شباهت ازدواج کردن و سربازی رفتن!

    آقایان، آقا پسرها، مردان مجرد و متاهل، افراد ذکور جامعه ...

    آیا تاکنون با خود اندیشیده اید که به چه دلیل خدمت مقدس سربازی اجباریست ؟

    چرا از قدیم و ندیم گفته اند که تا خدمت نروی مرد نمی شوی ؟!

    چرا اکثر مردان موفق، عامل اصلی این موفقیتشان را از سالهای خدمت سربازی می دانند ؟!

    چرا درصدی از خانواده های دختردار حاضر نیستند به پسری که هنوز خدمت نرفته دختر بدهند ؟!

    و چرا اکثر پسرهایی که قبل از سربازی رفتن زن می گیرند در آینده با مشکلاتی مواجه می شوند؟!

    هدف از طرح این سوالات، آماده کردن ذهن شما خوانندگان محترم جهت پی بردن به عمق فاجعه میباشد !

    طنز؛ شباهت ازدواج کردن و سربازی رفتن!
    و اما شباهتهای میان خدمت سربازی و زندگی زناشویی برای آقایان :

    چه در خدمت سربازی و چه در زندگی زناشویی، چه بخواهی و چه نخواهی کچل خواهی شد و یا بعبارت بهتر، کچلت خواهند کرد ! البته این کچلی در خدمت سربازی توسط ماشین اصلاح و در زندگی مشترک توسط عواملی چون : استرس شدید، سوء تغذیه، کندن بصورت لاخ لاخ توسط همسر، چپ شدن ماهیتابه روغن داغ روی سر و ... صورت می گیرد ! ناگفته نماند که این کچلی در آقایان به نسبت نوع مو، جنس ریشه مو، عوامل ارثی و ... متفاوت است ولی به هر حال به قول معروف : دیر و زود داره ولی بالاخره هممون کله پا می شیم !

    شباهت بعدی در زمینه داشتن فرمانده و بعبارتی، فرمانبردار شدن است ! به محض ورود به پادگان

    از دیگر شباهتها می توان به این نکته اشاره کرد که اکثر سربازی رفته ها و اکثر مردان متاهل متفق القول هستند که در این ایام، هر روز به اندازه یکسال برای آنها می گذرد و ثانیه ها حکم ساعت را پیدا می کنند که به احتمال زیاد دلیل آن، مواردی مشابه موارد فوق می باشد !

    و در نهایت اینکه چند ماه پس از آنکه کارت پایان خدمت یا قباله ازدواج را دریافت کردید، صدای خواندن این شعر معروف در گوشتان خواهد پیچید که : (گول خوردی آی گول خوردی !)زیرا آن موقع است که تازه دوزاریتان جا می افتد که با این کارت و قباله نه کاری به آدم می دهند و نه وام ازدواج و نه خیلی از چیزهای دیگر که شما را به بهانه آنها در این راه وارد کرده بودند، پس متوجه خواهید شد که تنها مورد استفاده ای که برای شما خواهند داشت این است که می توانید از آنها برای امانت دادن به کلوپ جهت کرایه فیلم استفاده نمایید !

    و یا منزل مسکونی مشترک (خانه بخت)، هر مردی یک فرمانبردار بی چون و چرا محسوب می شود که اگر طالب جان و سلامتی جسمی و روحیش می باشد، باید تمام فرامین فرمانده و یا همسر خود را بر روی تخم چشمانش بگذارد و هر گونه تخطی از دستورات فرمانده و همسر، پاسخی جز گلوله، حبس، اضافه خدمت (در خدمت سربازی) و افتادن توی سماور پر از آب جوش، هدف قرار گرفتن با ساتور، رفتن دست توی چرخ گوشت، پرت شدن از پنجره طبقه هفتم به بیرون، گشنگی و تشنگی کشیدن و ... (در زندگی زناشویی) نخواهد داشت !
    شباهت سوم در این نکته اقتصادی خلاصه می شود که چه سرباز و چه مرد متاهل، میزان پولی که در آخر برج به دست او خواهد رسید، فقط به میزانیست که کفاف بر طرف کردن نیازهای اساسی او را بدهد و چیزی جهت پس انداز کردن و یا خرج کردن در زمینه هایی غیر از نیازهای اساسی نخواهد ماند و در این میان، سرباز و مرد متاهل، هر چقدر هم که جان بکنند و عرق بریزند، فرقی به حال فرمانده یا همسرش نخواهد کرد و باطبع تاثیری در جهت افزایش مستمری آنان نخواهد داشت، بعبارت بهتر، در هر دو جا یکی باید کار کنه تا اون یکی راحت باشه !

    از دیگر شباهتهای موجود میان این دو قشر آسیب پذیر جامعه، شباهت در آرزو کردن است ! بدین معنا که هر پسری پس از ورود به پادگان و خانه بخت است که قدر زندگی در خانه پدری را می فهمد از اعماق وجودش و با تمام اعضا و جوارحش آرزو می کند که ای کاش هنوز هم در کنار پدر و مادرش بسر می برد و ایضا خودش را نیز لعنت خواهد کرد که چرا قدر آن روزهای شیرین را ندانسته است ! چرا که در پادگان و خانه مشترک دیگر کسی غذای مفت به او نمی دهد، لباسهایش را نمی شوید و اتو نمی زند، کسی نازش را نمی کشد و ... و فقط خود اوست که مسئول انجام تمام کارهای شخصی اش و نیز کارهای چند نفر دیگر می باشد !

    برنامه یک هفته ای یک زن(طنز)

    نویسنده:

    تاریخ: يکشنبه 7 تير 1394 ساعت: 9:47

    تعداد بازديد : 92

    به این پست رای دهید:

    پـــَـــــــ نـــــَــــ پـــــــَــــ  8

    بابام از اداره زنگ زده خونه بعد کلی احوال پرسی میگه: محمد خودتی؟
    میگم: پ نه پ به سیستم تلفن بانک تجارت خوش آمدید برای پرداخت قبوض شماره 1، برای اطلاع از موجودی حساب شماره 2...
    گفت: زهر مار و قطع کرد.
    +++
    بابام با چکش به جای میخ زده به دستم از درد دو متر رفتم آسمون اومدم پایین. تازه می پرسه: خورد به دستت؟
    میگم: پ نه پ یاد گل خداداد عزیزی به استرالیا افتادم، دیگه نتونستم خودمو کنترل کنم، عجب گلی بود عجب گلی!
    +++
    رفتم چشم پزشکی میگه: واسه سرخی چشمتون اومدین؟
    میگم: پ نه پ سرخیش عادیه وسطش سیاه شده
    +++
    ته ریش گذاشتم، اومده میگه: ریشه؟
    میگم: پ نه پ داشتیم تو حیاطمون چمن می کاشتیم ناغافل چندتا بذرش پاشید رو صورت من، اینا هم که می بینی چمنه!
    +++
    رفته بودیم مکه یه پیرمردی که تو کاروانه ما بود مثلا می خواست سر صحبت رو باز کنه مخمون رو به کار بگیره ازم پرسید: پسرم واسه زیارت خدا اومدی؟
    گفتم: پ نه پ اومدم کارای انتقالیه امام رضا رو ردیف کنم بیاد اینجا.

    طنز؛ شباهت ازدواج کردن و سربازی رفتن!

    نویسنده:

    تاریخ: يکشنبه 7 تير 1394 ساعت: 9:45

    تعداد بازديد : 86

    به این پست رای دهید:

    بخش نظرات این مطلب


    ليست صفحات

    تعداد صفحات : 43

    آمار

    آمار مطالب آمار مطالب
    کل مطالب : 437
    کل نظرات : 0
    آمار کاربران آمار کاربران
    افراد آنلاین : 2
    تعداد اعضا : 0
    آمار بازدیدآمار بازدید
    بازدید امروز : 1
    بازدید دیروز : 230
    ورودی امروز گوگل : 0
    ورودی گوگل دیروز : 0
    بازدید هفته : 638
    بازدید ماه : 1956
    بازدید سال : 14133
    بازدید کلی : 39510
    اطلاعات شما اطلاعات شما
    آی پی : 3.145.7.253
    مرورگر : Unknown AppleWebKit
    سیستم عامل : Search Bot
    امروز : یکشنبه 4 آذر 1403

    درباره ما

    ورود کاربران

    نام کاربری :
    رمز عبور :

    رمز عبور را فراموش کردم ؟

    آخرین نظرات کاربران

    امکانات جانبی