بابام از اداره زنگ زده خونه بعد کلی احوال پرسی میگه: محمد خودتی؟
میگم: پ نه پ به سیستم تلفن بانک تجارت خوش آمدید برای پرداخت قبوض شماره 1، برای اطلاع از موجودی حساب شماره 2...
گفت: زهر مار و قطع کرد.
+++
بابام با چکش به جای میخ زده به دستم از درد دو متر رفتم آسمون اومدم پایین. تازه می پرسه: خورد به دستت؟
میگم: پ نه پ یاد گل خداداد عزیزی به استرالیا افتادم، دیگه نتونستم خودمو کنترل کنم، عجب گلی بود عجب گلی!
+++
رفتم چشم پزشکی میگه: واسه سرخی چشمتون اومدین؟
میگم: پ نه پ سرخیش عادیه وسطش سیاه شده
+++
ته ریش گذاشتم، اومده میگه: ریشه؟
میگم: پ نه پ داشتیم تو حیاطمون چمن می کاشتیم ناغافل چندتا بذرش پاشید رو صورت من، اینا هم که می بینی چمنه!
+++
رفته بودیم مکه یه پیرمردی که تو کاروانه ما بود مثلا می خواست سر صحبت رو باز کنه مخمون رو به کار بگیره ازم پرسید: پسرم واسه زیارت خدا اومدی؟
گفتم: پ نه پ اومدم کارای انتقالیه امام رضا رو ردیف کنم بیاد اینجا.